چهارصد سال با سروانتس
وارد که شدیم، یک آسیاب بادی و شوالیهای نیزه به دست بر روی سن اولین چیزهایی بود که توجه را به خود جلب میکرد. همین که نشستیم مکالمات دانشجویان به زبان اسپانیایی و با اساتید خود نکته دیگری بود که خاطرنشان میکرد اثری با منشا اسپانیایی قرار است به بحث و بررسی گذارده شود. حضور یکی از اساتید مکزیکی و اسپانیایی زبان دانشگاه نیز برایم جالب توجه بود.
400 سال با سروانتس، و نام دن کیشوت، بلندآوازه ترین رمانی که ما را با این نویسنده، شاعر، نقاش و نمایشنامهنویس اسپانیایی پیوند میدهد، دلیل حضور جمعی از دوستداران زبان و ادبیات و حوزه ترجمه در دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران در روز 29 فروردین 1395 بود.
در این نشست که از ساعت 12 الی 14 در سالن خلیج فارس دانشکده فوق برگزار شد استاد اسدالله امرایی، مترجم ادبی برجسته کشور، آقای رضا بردستانی و آقای محمدرضا اربابی، رییس انجمن صنفی مترجمان شهر تهران حضور داشتند. دکتر علی خزاعیفر، دیگر سخنران فرهیختهای بودند که البته به علت بعد مسافت سعادت حضور از محضرشان نصیب مان نشد و آقای اربابی یادداشت ایشان را به نمایندگی قرائت کردند.
نشست 400 سال با سروانتس به کوشش دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران و با همکاری انجمن صنفی مترجمان تهران برگزار گردید.
رمان مشهور دن کیشوت، که از پایههای ادبیات کلاسیک جهان به شمار میرود، به گفته بسیاری از منتقدان به عنوان اولین رمان مدرن شناخته میشود. آقای امرایی نیز، دن کیشوت را آغازگر رمان به این سبک عنوان نمودند. امرایی که ترجمههای ارزشمندی از آثار مشاهیر جهان در کارنامه ادبی خود دارد، معتقد است سروانتس زمانی دن کیشوت را به رشته تحریر درآورد که دوران سلحشوری به شکل کلاسیک آن دیگر به پایان رسیده بود. بنابراین دن کیشوت نوعی حماسه بدلی و mockepic به شمار میآید و اگرچه قهرمان دن کیشوت شباهت به سلحشوران قدیم دارد، اما ما در این حماسه بدلی در واقع با یک پوستر مواجه هستیم که به تحقیر و تمسخر نظام اشرافی میپردازد.
آقای بردستانی، دیگر سخنران نشست نیز از محمد قاضی یاد نمودند و بررسی دن کیشوت را با نام این مترجم فقید عجین دانستند. بردستانی که پیش از این مقاله ای را در خصوص ترجمه محمد قاضی از دن کیشوت ارائه کرده بودند، از ترجمه محمد قاضی به عنوان یک ترجمه تام و کامل نام بردند و به نقل از یک مترجم، بر عدم نیاز بر ترجمه مجدد این اثر با توجه به وجود ترجمه قاضی اشاره کردند.
در ادامه اسدالله امرایی بر امکان بازترجمه آثار کلاسیک از جمله دن کیشوت اشاره کرد و تحقق این امر را در صورت ارائه ترجمه ای به مراتب بهتر از کار قاضی میسر دانست. وی همچنین این امر را در مورد ترجمه مجدد کلیه آثار صادق دانست و عنوان کرد اگر قانون کپی رایت اجرا شود، دیگر هر مترجمی نمی تواند هر اثری را ترجمه کند و در نتیجه کارهای بزرگ به مترجمان توانمند و به انتخاب مالک معنوی و مادی اثر سپرده خواهد شد.
اربابی نیز در تأیید این بحث، به نبود مترجمان زبان های مختلف در گذشته اشاره کرد که ترجمه از زبان واسطه را توجیه پذیر می کرد. برای مثال کتاب دن کیشوت سروانتس که به زبان اسپانیایی نگاشته شده، توسط محمد قاضی از فرانسه به فارسی ترجمه شده است که البته ترجمه ای بسیار قوی و تأثیرگذار است. با این حال، در حال حاضر مترجمان اسپانیایی زبانی در کشور داریم که آثار خوبی را ترجمه کرده اند و البته زبان و ادبیات اسپانیایی در مقطع کارشناسی ارشد نیز در دانشگاه ها تدریس می شود. بنابراین، می توان پژوهشی کامل در خصوص ترجمه مستقیم این اثر از زبان اسپانیایی صورت پذیرد.
اربابی همچنین بر رقابت تجاری ناشران برای کسب سود بیشتر از نام آثار اشاره کرد و این امر را عاملی در ارائه ترجمه های مجدد بی کیفیت از آثار ارزشمند دانست.
در ادامه یادداشت دکتر علی خزاعی فر، مترجم ادبی، استاد دانشگاه و خالق مجله ماندگار مترجم، توسط محمدرضا اربابی قرائت شد که متن یادداشت در ذیل می آید:
محمد قاضی و ترجمه دن کیشوت و ما
دکتر علی خزاعی فر
عنوان این یادداشت محمد قاضی و دن کیشوت نیست چون عنوانی تکراری است. درباره محمد قاضی و ترجمه دن کیشوت کم سخن نگفته¬اند. در عصر مدرن ترجمه در ایران، شاید تنها کتابی که از این جهت رقیب دن کیشوتِ قاضی بحساب می¬آید سرگذشتِ حاجی بابایِ اصفهانی میرزا حبیب اصفهانی است. عنوان گفتار من این است: محمد قاضی و دن کیشوت و ما. این عنوان یک «ما» بیشتر دارد و منظور از آن، چنانکه خواهم گفت، این است که نه بخاطر دن کیشوت و نه بخاطر سروانتس، بلکه بخاطر «ما» باید از قاضی بزرگ گذر کنیم.
دن کیشوت را بسیاری از محققان ادبی نخستین رمان مدرن می¬دانند. این ادعا در حوزه ادبیات قابل طرح و بحث است و موضوع سخن ما نیست. از منظر ترجمه سوالی که مطرح می-شود این است که راز ترجمه¬های متعدد دن کیشوت چیست؟ دن کیشوت از زمان انتشار در آغاز قرن هفدهم تا کنون ده¬ها بار به انگلیسی و سایر زبانها ترجمه شده، که شرح آنها از حوصله این مختصر خارج است. کافیست اشاره کنم که از آغاز قرن بیست و یکم تا به امروز یعنی در فاصله 15 سال، چهار ترجمه جدید از این اثر به بازار آمده است. اولین ترجمه به قلم جان راترفورد است که طنز موجود در دن کیشوت را بازآفرینی کرده و کتاب را به زبانی جذاب و قابل فهم برای خواننده جوان امروزی بازنویسی کرده است. ترجمه دوم به قلم ادیث گراسمن است که کارلوس فوئنتس آن را یک رویداد بزرگ ادبی می¬داند. ترجمه سوم به قلم تام لاتروپ ترجمه¬ای عالمانه است و ترجمه چهارم به قلم جیمز مونتگمری حاصل بیست و شش سال کار پیوسته اوست، تلاشی برای بازآفرینی معنی متن بی آن که به سبک ادبی سروانتس آسیب برساند.
راز ترجمه های متعدد دن کیشوت در زبان این اثر ادبی نهفته است، زبانی هجوگونه، پر شیطنت با بازیهای زبانی فراوان که یادآور رمان آلیس در سرزمین عجایب است. در رمان آلیس در سرزمین عجایب، هدف بازیهای زبانی گویا صرفا بازی زبانی است، اما در دن کیشوت، چنان که متفکرانی چون باختین، فوکو و فوئنتس نشان داده¬اند، زبان این رمان جدا از ظاهر طنز آن، آینه¬ای از جهان فلسفی آن است. برای مثال سروانتس گاه با اسامی خاص بازی می¬کند به این ترتیب که به صورتهای مختلف به یک اسم اشاره می¬کند. یا گاه سانکو به دلیل کند¬ذهنی اسامی را فراموش کرده و به صورتهای مختلف بکار می¬برد. بدین ترتیب سروانتس با دادن اسامی مختلف به یک شخص نه تنها هویت یگانه آن شخص را از بین می¬برد بلکه به تکثر تفاسیر زبانی و تکثر معنی و تکثر حقیقت اشاره می¬کند. ویژگی زبانی دیگر دن کیشوت همان است که فوئنتس به آن اشاره می¬کند و آن چندصدایی قهرمانان داستان است که با استفاده از لهجه¬های مختلف اسپانیایی ممکن شده است. به دلیل همین ویژگی زبانی است که فوئنتس دن¬کیشوت را در مقامی بالاتر از هر نمونه مشابه در ادبیات جهان قرار می¬دهد. چند صدایی دن¬کیشوت حرکت از جهان تک¬صدایی رمانس¬ها را که تنها پذیرای یک حقیقت واحد و الهی است به دنیای تکثر حقایق ممکن می¬سازد، دنیایی که در آن نظام دلالت مخدوش می¬شود و هر یک از شخصیت¬ها متناسب با طبقه اجتماعی خود تفسیری متفاوت از دنیای یپرامون خود می¬دهد.
صرف نظر از ویژگیهای زبانی اثر، نگاه مترجم امروزی به دن کیشوت غیر از نگاه مترجم قرن هفدهم است. هم زبان تغییر کرده، هم تفسیر ما از دن کیشوت تغییر کرده، و هم نگاه ما به ترجمه عوض شده است. مطالعات ترجمه از جهت نظری امروزه به پختگی رسیده است. نگاه ما امروزه به متن و خواننده و مترجم عوض شده، ضمن اینکه سلیقه و نیاز و زیباشناسی خوانندگان هم در طول زمان تغییر کرده است. مجموعه این عوامل راز ترجمه¬های متعدد از دن کیشوت را برای ما آشکار می¬سازد.
ترجمه محمد قاضی از دن کیشوت شاهکاری ستایش¬انگیز است. این ترجمه قبل از این که عظمت دن کیشوت را نشان بدهد شکوه فارسی را به نمایش می¬گذارد و این اعتماد به نفس را به نسل قاضی می¬دهد که فارسی در نثر روایی همانقدر تواناست که در شعر عرفانی. با توجه به ویژگیهای زبانی دن کیشوت، قاضی شرایط لازم برای ترجمه را دارا بوده است. قاضی اگرچه دن کیشوت¬شناس بزرگی نبوده، آنطور که مثلا تام لاتراپ یا جیمز مونتگمری هستند، و اگرچه فرانسه¬دان بزرگی نبوده و باز اگر چه از متن اصلی ترجمه نکرده و در اعتبار ترجمه فرانسوی که مبنای کارش بوده تردید هست، اما قاضی زباندان بزرگی بوده است. او از این اقبال برخوردار بوده که برای ترجمه این رمان شِبهِ پیکارسک مدلی در فارسی داشته، عاشق کارش بوده، خلاقیت زبانی داشته، به ذخایر عظیمی از واژگان و تعبیرات فارسی دست داشته، مشورت میکرده، متواضع بوده، از اهمیت کارش آگاه بوده و در عصری طلایی ترجمه می¬کرده که به او انگیزه¬ قوی می¬داده. در عصری که قاضی کتاب را ترجمه کرد تمایلاتی خلاف سنت ترجمه ادبی پیدا شده بود. بودند کسانی که به ترجمه غیر تحت اللفظی به چشم تردید نگاه میکردند و دقت و وفاداری را در تبعیت صوری از مترجم تعریف می¬کردند. حتی شنیدم که قاضی را به دلیل برخی آزادیها که به خود داده بود سرزنش می¬کردند. اما قاضی از سنت ترجمه ادبی در ایران آگاه بوده و می¬دانسته خلق ترجمه¬ای چون سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جز با استفاده از آزادیهای مشروع و جوازات مترجم ممکن نیست، آزادیهایی که برای مترجم مسئولیت¬آور است. قاضی این مسئولیت را پذیرفت و شاهکار خود را پدید آورد. با این حال، چون هویت دن¬کیشوت به زبان آن پیوند می¬خورد، و دلیل این را در ترجمه¬های متعدد این اثر به انگلیسی دیده¬ایم، نباید ترجمه قاضی را اولین و آخرین ترجمه دن کیشوت به فارسی بدانیم. جدا از مساله بازیهای زبانی و چند¬صدایی که اشاره شد، مساله نیاز و سلیقه خواننده امروزی هم مطرح هست. آیا نسل امروز و نسلهای آینده باید همان دن کیشوت قاضی را بخوانند یا باید راهی باز کرد تا خواننده امروزی آن را اثری خشک و بیروح نیابد و آن را به زبانی امروزی¬تر بخواند. باید به بعد از قاضی فکر کرد. باید با طرحهای تفسیری و زبانی و مدلها و نظریه¬های جدید ترجمه سراغ دن کیشوت بزرگ رفت و راه قاضی را این¬گونه ادامه داد. روح سروانتس کبیر و روان قاضی بزرگ شاد.
در پایان نشست، به چند سوال دانشجویان در خصوص ترجمه متون ادبی پاسخ داده شد و سپس مراسم دن کیشوت خوانی توسط دو تن از دانشجویان رشته زبان اسپانیایی، ما را به حال و هوای داستان نزدیکتر نمود. داستانی که اگرچه قریب 400 سال از نگارش آن میگذرد، اما هنوز جاذبه خود را برای دوستداران رمان و ادبیات از دست نداده و هنوز هم مترجمان بسیاری سعی دارند با ترجمه این اثر گرانقدر نام خود را در زمره مترجمان آن ثبت کنند.
نگارنده: رویا درخشان