هفتمین نشست از سلسله نشستهای دانشافزایی و همانديشي نقد ترجمه به همت انجمن صنفی مترجمان شهر تهران و با همکاری مركز ترجمه حوزه هنری برگزار شد. این نشست روز چهارشنبه، سیام فروردین، با موضوع «روش شناسی ترجمه در ایران معاصر» و با تدریس آقای امیرداوود حیدرپور، دانشجوی دکتری دانشگاه فردوسی مشهد، بهانهای شد تا جمعی از علاقهمندان به نقد ترجمه، بار دیگر دیدار کنند.
وی در ابتدا با بیان اینکه نقد ترجمه یکی از حلقههای مفقوده میان نظریه و عمل ترجمه در ایران است، اظهار داشت: نقد ترجمه به عنوان آیینه تمام نمای هنجارهای حاکم بر ترجمه مقبول در یک فرهنگ از اهمیت بسزایی در مطالعات ترجمه برخوردار است چنانکه در نقشه پیشنهادی هولمز برای ترجمه، این حوزه زیر مجموعه مطالعات کاربردی ترجمه قرار گرفته است؛ در عین حال برغم اهمیت نقد ترجمه در راهبری عمل ترجمه در یک کشور و نقش موثر آن در تولید ترجمههای استاندارد در زبان پذیرنده و پذیرش آن در نظام ادبی مربوطه و نیز برغم سابقه نسبتا روشن این کردار ترجمهای در ایران معاصر، نقد ترجمه در سالهای اخیر با رکود نسبتا شدیدی مواجه بوده که رهاورد آن بروز تورم فلج کنندهای از آثار ترجمهای نازل و کم مایه است که در مواردی به ساحت زبان فارسی آسیب رسانده و تحمل فارسی زبانان را نسبت به ترجمههای مغلوط و مبهم بالا برده است.
وی در ادامه انواع ارزیابی ترجمه را در سه دسته کلی معرفی ترجمه، سنجش کیفیت ترجمه و نقد ترجمه قابل دسته بندی دانست و افزود: در معرّفی معمولا به شرح محتوای ترجمه، بررسی سوابق و سبک نویسندگی مولف و جایگاه اثر در ادبیات جهان پرداخته و درباره ارزش کلی آن قضاوت میشود. آنجا نیز که پای ارزیابی ترجمه به میان میآید منتقدان با عبارات کلیشه¬ای مانند «ترجمه سلیس است»، «ترجمه نیست، اصل است»، «بوی ترجمه نمیدهد»، «روان و زیباست» درباره ترجمه داوری میکنند؛ البته گاهی از میزان دقت ترجمه نیز سخن به میان میآید. در کل هدف از معرفی ترجمه آگاه کردن خوانندگان از انتشار آثار جدید و میزان سودمندی آنها برای نظام پذیرنده است و رویکرد چندان جدی به بررسی کیفیت ترجمه ندارد. در مورد سنجش کیفیت ترجمه میتوان گفت این حوزه تقریبا محدود به محیطهای آموزشی است و سه کارکرد عمده برای آن متصور است: ارزیابی کیفی ترجمههای خوب با هدف شناسایی هنجارهای دخیل در تولید ترجمه مقبول و آموزش آن به دانشجویان و فراگیران ترجمه؛ ارزیابی کیفی ترجمههای دانشجویی با هدف تحلیل خطاهای ترجمهای دانشجویان و شناسایی زمینهها و علل بروز خطاهای پر بسامد، و طراحی چارچوبی علمی و مستدل برای نمره گذاری ترجمه.
حیدرپور خاطرنشان کرد: اما نقد ترجمه رویکردی کاملا جدی به ارزیابی ترجمه دارد و هدف اصلی آن، آگاه ساختن خواننده از کیفیت ترجمه و ارزش افزوده آن برای نظام ترجمهای فرهنگ پذیرنده است. میزان سودمندی آن برای نظام ادبی پذیرنده آن است. در نقد ترجمه صحبت از درست و نادرست است و از همین رو مقابله آن با متن اصلی از ویژگیهای اصلی این نوع از ارزیابی ترجمه به شمار میرود. افزون بر این در نقد، متن ترجمه در سطح خُرد از نظر زبان شناختی اعم از مسایل معناشناختی، واژهشناختی، سبکشناختی و نحو و در سطح کلان از منظر جامعهشناختی مورد ارزیابی قرار میگیرد. همچنین در نقد ترجمه علاوه بر اینکه خواننده از کیفیت ترجمه مطلع میگردد، به نوعی با مبانی و ویژگیهای ترجمه خوب هم آشنا میشود و در صورتی که این نقد به دست ادبا، زبانشناسان، اساتید حوزه مطالعات ترجمه و دانش آموختگان برجسته این حوزه و نیز مترجمان شناخته شده و صاحب نام هر فرهنگ صورت گیرد، میتواند انعکاسی از هنجارهای حاکم بر نظام ترجمه در آن فرهنگ نیز باشد.
وی در خصوص اهمیت نقد ترجمه در یک فرهنگ اظهار داشت: نقد ترجمه به عنوان کنشی هنجارمند میتواند بازنمایی از هنجارهای زبانی و فرهنگی حاکم بر ترجمه در یک فرهنگ و مبیّن جایگاه ترجمه و مترجم در آن فرهنگ باشد. همچنین نقد ترجمه میتواند با تقویت سلیقه زبانی مترجم و آشناسازی او با استانداردهای ترجمه مقبول، نظارت کیفی بر ترجمه را از سطح نهادهای دولتی به سطح عمومی بسط دهد و با تقلبهای ترجمهای و دلالیسم ترجمه مقابله نماید؛ در این صورت ترجمههای نازل تا حدود زیادی به حاشیه نظام ترجمه رانده میشوند و آثار با کیفیت و مترجمان توانمند بیشتر دیده خواهند شد.
وی در ادامه با اشاره به تقسیم بندی جولیان هاوس ترجمه پژوه آلمانی از رویکردهای کلان به نقد ترجمه در غرب، اظهار داشت: هاوس با توجه به نوع تعریفی که رویکردهای مختلف از مقوله «معنا» ارایه میدهند و نسبتی که میان ترجمه و متن اصلی برقرار میکنند، رویکردهای کلان به نقد ترجمه رو به سه حوزه کلی روان-اجتماعی، واکنش-محور، و متنی- گفتمانی تقسیم میکند که هر یک زیرشاخههایی دارند. رویکردهای روان- اجتماعی مبتنی بر دیدگاههای هرمنوتیک به مقوله ترجمه و بحث عدم تعین معناست. در هرمنوتیک سنتی اعتقاد بر این است که معنا در متن نهفته است و خواننده میتوان به آن نزدیک شود اما در رویکردهای هرمنوتیک نوین از جمله ساختارشکنی، معنا در متن نیست بلکه در ذهن خواننده است و لذا این تفسیرهای شخصی خواننده است که اصالت مییابد؛ در عین حال وجه اشتراک هر دو رویکرد سنتی و نوین همان عدم تعین معنا و باز بودن دامنه تفسیر پذیری کلام است. در این رویکرد با توجه به پویا بودن تحولا معنا در گذر زمان و عدم رابطه مستقیم و یکجانبه میان دال و مدلول در تعریف سنتی آن، محوریت با فهمِ متن و شخص فهم کننده است و هر ترجمه صرفا یکی از خوانشهای معتبر برای متن اصلی است. لذا در این رویکرد کیفیت ترجمه امری فردی و خلاق و تابعی است از میزان مهارت تفسیری مترجم، شم و ذوق زبان او و در کل و فردیت او؛ متن مبدا در اینجا چندان تعیین کننده انتخاب های مترجم نیست؛ کار منتقد نیز در این موارد شاید به نوعی تبیین رفتار مترجم در موارد تفسیر پذیر در متن مبدا و چگونگی رفتار با خلاءهای معنایی باشد. رویکردهای واکنش محور به دو شاخه رفتارگرایی و کارکردگرایی تقسیم میشود؛ در مورد اول که مبتنی بر دیدگاههای نایدا به ترجمه و مقوله تعادل است، ملاک ارزشیابی میزان فهم پذیری و آگاهنندگی ترجمه و در واقع میزان برانگیختن واکنش یکسان در خواننده است.
حیدرپور افزود: در کارکردگرایی که متاثر از چرخش منظورشناختی زبان شناسی در دهه 80 و بحث دخالت مشارکان کلام در تولید و دخل و تصرف معنا در موقعیتهای ارتباطی است، ترجمه مستقل از متن اصلی بررسی میشود. در این رویکرد که مهمترین نظریه مطرح در آن نظریه هدفمندی ترجمه است، هدف یا اسکوپوس مهمترین فاکتور تعیین کننده در شکل نهایی ترجمه، نوع راهبردهای منتخب مترجم و قضاوت ترجمه و معیار نهاییِ داوری پیرامون ترجمه، بسندگی کارکردی است. رویکردهای متنی گفتمانی نیز به سه شاخه کلی مطالعات توصیفی، مطالعات پست مدرن از جمله مطالعات ایدئولوژی محور، جنسیت گرا و پسااستعماری، و رویکردهای زبان شناختی تقسیم میگردد. هدف از مطالعات توصیفی توصیف چیستی ترجمه و بررسی فرآیندهای تصمیم گیری، هنجارها و جهانیهای ترجمه است. در این رویکرد ترجمه مستقل از متن اصل بررسی و ملاک داوری پیرامون ترجمه، فرم و کارکرد ترجمه در فرهنگ مقصد و میزان تطابق آن با تصور اهل آن فرهنگ از ترجمه است. در رویکردهای پسامدرن ترجمه از منظر سیاسی اجتماعی بررسی و نقد ترجمه ابزاری برای پس زدن روابط نابرابر قدرت، افشای دستکاریهای ایدئولوژیک در مواد متنی و بررسی چرایی انتخاب متون برای ترجمه در برهه های زمانی مختلف است و رابطه حاکم میان ترجمه و جامعهای است که در آن نقش آفرینی میکند. در رویکردهای زبان شناختی به نقد ترجمه که به دوسته مدلهای متن-محور و تبدیل محور قابل تقسیم است، محور نقد بررسی تعادل در سطوح مختلف و هدف از آن قواعد معنایی، نحوی، سبکی و منظورشناختی حاکم بر ترجمه است.
وی همچنین با تبیین مدل رایس در نقد ترجمه، مهم ترین پیش نیاز نقد را از نظر این ترجمه شناس آلمانی نوع شناسی متون عنوان کرد و گفت: از نظر رایس عنصر تغییر ناپذیر در جریان ترجمه متن است و همان طور که مترجم برای انتخابهای موثر و متناسب، نیاز به آشنایی به انواع متن و خصوصیات آنها دارد، منتقد ترجمه نیز باید با خصوصیات انواع متون آشنا و آن را در داوری خود پیرامون انواع ترجمهها لحاظ کند. ضمن اینکه در نظر رایس نقد ادبی پیوند مستقیمی با نقد ترجمه دارد به خصوص در زمینه ریخت شناسی اثر یعنی درک خصوصیاتی که ادبیت یک متن را شکل میدهد و روح کلی حاکم بر آن اثر را میسازد.
این مدرس دانشگاه در ادامه به سابقه نقد ترجمه در ایران اشاره کرد و اظهار داشت: بررسی بیش از 1000 شماره از مجلات فرهنگی منتشر شده در ایران در فاصله سالهای 1298 تا 1357 نشان میدهد نقد ترجمه در ایران به صورت نظام مند از سال 1322 و انتشار مجله سخن آغاز میشود و تا اواخر دهه 50 تحولات زیادی به خود میبیند. در واقع مجله سخن نخستین کوشش هدفمند در زمینه ارزیابی کیفی ترجمه در ایران است و دکتر خانلری مبدع این روند است. در این مجله در فاصله سالهای 1322 تا 1325 شخصیتهای ممتازی همچون صادق هدایت، احمد فردید، علی اشرف صادقی، حسن شایگان و پرویز ناتل خانلری اقدام به ارزیابی کیفیت ترجمههای منتشر شده در قالب معرفی ترجمه کردهاند. در عین حال داوریهای این دوره در حوزه ترجمه بیشتر کلی گویانه و مطابق با شمّ زبانی منتقدان صورت میگیرد و محور اصلی نقدها، فارسی آزمایی ترجمه و میزان سلاست نثر و سودمندی آثار ترجمه شده برای زبان فارسی است. با توجه به حجم نسبتا بالای آثار ترجمه شده در این دوره و دغدغه اهل زبان در این دوره نسبت به خطر ترجمههای ضعیف برای زبان فارسی، توجه بیش از اندازه منتقدان این دوره به سلامت نثر فارسی ترجمه ولو به قیمت از دست رفتن دقت چندان غیر عادی نیست.
وی خاطرنشان ساخت: تاثیرپذیری نقد ترجمه از نقد ادبی از دیگر نکات قابل توجه در خصوص جریان نقد ترجمه در دهه 20 شمسی است. با توجه به اینکه نقد ترجمه تا پیش از این دوره سابقه مشخصی در نظام ادبی فارسی نداشته است طبیعی است که منتقدان نقد ادبی متون را الگوی کار خود قرار دهند چنانکه در کلیه نقدهای نوشته شده در این دوره، آثار مربوطه ابتدا به لحاظ کیفیت ادبی و محتوایی و خصوصیات سبکی ارزیابی و سپس در مورد کیفیت ترجمه آنها صحبت شده است و لذا میتوان نقد ترجمه را در ایران به نوعی مولود نقد ادبی دانست. همچنین در این دوره عمده بر بررسی ترجمههای خوب و فارسی یار تمرکز شده است و لذا بیشتر نقدهای نوشته شده بر ترجمه در این دوره نقدهای یکسویه و غیر مقابلهای است. پرکارترین منتقد این دوره دکتر خانلری است که علاوه بر توجه به سلاست و دقت و پرهیز از رویکردهای تقلیل گرا و عیب جویی های غیر مستدل، بر بحث ویراستاری حرفه ای متون تاکید دارد.
وی با بیان اینکه دهه 30 شمسی سرآغاز نقد مقابلهای و منشا تحولات نظری فراوان در داوری ترجمه است، افزود: سه اتفاق مهم در این دوره جریان نقد را به سوی حرفهای شدن پیش میبرد: تاسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال 1332، تاسیس موسسه فرانکلین در سال 1333 که با فراهم آوردن نسخههای اصل، بنیان گذاری ویراستاری حرفهای و تعیین مبانی دقیق ویرایش امکان مقابله ترجمهها با متون اصلی آنها را فراهم کردند و انتشارات مجلات راهنمای کتاب، انتقاد کتاب و صدف که مجلات تخصصی نقد هستند. البته رواج نقد ویرایشی که اساس آن مقابله است، ضمن کمک به افزایش رشد کمّی تعداد نقدهای نوشته شده در این دوره، لحن نقدها را تلخ و دیدگاه منتقدین را به سمت اشکال تراشی و عیب جویی و رویکردهای تقلیلگرایانه پیش میبرد.
وی با اشاره به مهم ترین تحولات نظری و روش شناختی نقد ترجمه در دهه 30 اظهار داشت: توسعه مفاهیم نظری نقد ترجمه در حوزههای سبک شناختی، واژه شناختی، معناشناختی و نحو و تغییر نگاه به ترجمه از پدیدهای منحصر به تعادل معناشناختی به ابعاد وسیعتر همچون ساختمان متن و چگونگی ارتباط میان اجزای آن، توجه به کیفیت انتقال متن مبدا به فارسی و حفظ هویت فردی متون، نقد ترجمه آثار ادبی بزرگ جهان از جمله کمدی الهی، دن کیشوت، ایلیاد و تراژدی قیصر و غرور و تعصب از سوی ادبای مطرح آن زمان و برشماری ویژگیهای ترجمه مطلوب این نوع آثار، نقد ادبی حرفهای آثار ترجمه شده بواسطه ورود شخصیتهای ممتاز آکادمیک به جریان نقد ترجمه و بررسی دقایق سبکی نویسنده و شیوه نویسندگی او، مضمامین و نحوه شخصیت پرداختی و کیفیت ادبی متن، ژانر محوری و تعیین الگوهای متن- هنجار از جمله در متون شعر و نمایشنامه، تبیین روش ترجمه مترجم، علت یابی خطاهای مترجم و توجه توامان به نقاط قوت و ضعف ترجمه از مهمترین تحولات رخ داده در جریان نقد ترجمه در دهه 30 است. در این دوره شخصیتهای ممتازی چون احسان یارشاطر، ایرج افشار، عبدالحسین زرین کوب، محمد علی اسلامی ندوشن، منوچهر امیری، محمود اعتماد زاده، فتح ا... مجتبایی، محمد علی موحد، حسین گل گلاب، منوچهر ستوده، سیروس پرهام، محمد علی جزایری و سیروس ذکا اقدام به نگارش نقد ترجمه کردهاند.
حیدرپور همچنین درباره فضای کلی نقد ترجمه در دهه 40 اظهار داشت: در دهه 40 شاهد توسعه معکوس نقد ترجمه هستیم، یعنی بر خلاف افزایش چشمگیر تعداد آثار ترجمه شده شاهد کاهش تعداد نقدهای نوشته شده در این ایام هستیم که یکی از دلایل آن تعطیل بودن مجله انتقاد کتاب و عدم ورود جدی مجله سخن به این حوزه است. در عین حال شاید بتوان مهم ترین تحول روش شناختی نقد ترجمه را در این دوره، توجه به نقد کلان نگر به ابتکار سیروس ذکا و ایرج پزشک نیا باشد. در این نقد در این روش از بررسی اشتباهات مترجم در سطح واژه و دستور صرف نظر میشود؛ در واقع ترجمه به صورت کلیتی واحد در نظر گرفته میشود و در آن مواردی چون عنوان، تقسیمبندی فصول کتاب، نحوه توزیع اطلاعات، سبک ترجمه و تناسب روش ترجمه با اقتضائات نوع متن ترجمه شده از منظر توصیفی بررسی میشود. از دیگر موارد قابل توجه در جریان نقد ترجمه در دهه 40، نقد ترجمه کریم امامی از گتسبی بزرگ است که توسط احمد کریمی حکاک صورت میگیرد. این نقد به روش مقابلهای انجام گرفته اما لحن آن کاملا محترمانه است و بر خلاف نقدی که بعدها استاد طاهره صفارزاده در کتاب اصول و مبانی ترجمه خود از این اثر میکند، هرگز به دنبال تخطئه مترجم نیست. همچنین در نیمه دوم دهه 40 لحن نقد حالت پرخاشگرانه و عیب جویی به خود میگیرد و همین عامل هم سبب صدور جوابیههای تند از سوی مترجمان مربوطه و هم سبب افت فاحش تعداد نقدهای چاپ شده ترجمه میشود.
وی خاطرنشان کرد: در دهه 50 نقد ترجمه با افت بسیار فاحش مواجه و در نهایت نیز به طور کامل متوقف میشود که شاید تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در این دوره و ناکارآمد بودن رویکردهای پیشین به نقد در این مساله بی تاثیر نبوده باشد.
حیدرپور در پایان ضمن تاکید بر ضرورت احیای نقد ترجمه در ایران به عنوان کرداری حرفهای که نقش مهمی در تثبیت و توسعه مبانی نظری ترجمه و جهت دهی به جریان ترجمه دارد، راه برون رفت از رکود فعلی در حوزه نقد را تاسیس یک مجله اختصاصی برای نقد ترجمه و روی آوردن به نقد نظریه محور دانست و افزود: باید به جای عیب جویی های غیر مستدل و رویکردهای تقلیل گرایانه، ترجمهها را متناسب با نوع آنها بر اساس نظریات نوین ترجمه بررسی و توصیف کرد و جای قضاوت در خصوص خوب یا بد بودن آنها، کیفیت آنها را با بهره گیری از مبانی نظری مطرح در حوزه مطالعات ترجمه به مخاطب نشان بدهیم. تشخیص اینکه کدام نظریه یا نظریات محور نقد قرار بگیرد بر عهده منتقد است، مهم این است که به جای رویکرد تجویزی، رویکرد توصیفی را مبنای داوری قرار دهیم و در موارد لازم از مبانی نقد ادبی نیز کمک بگیریم.
در پایان این جلسه تعدادی از نقدهای پیشرو که توسط منتقدان برجسته زمان خود بر برخی ترجمه ها نوشته شده است، بررسی شد.
فاطمه مديحي
پايگاه اطلاعرساني انجمن صنفي مترجمان شهر تهران