لیلی گلستان (زادهي ۲۳ تیر ۱۳۲۳ - تهران) مترجم و نگارخانهدار ایرانی، و عضو کانون نویسندگان ایران است. پدرش، ابراهیم گلستان، کارمند شرکت نفت بود و مادرش معلم. با منتقل شدن پدر به آبادان، لیلی دوران خردسالی خود را در آن شهر گذراند و در همین شهر به مدرسه رفت و در همانجا بود که برادرش کاوه به دنیا آمد. در همان سالهای نخست تحصیل ابتدایی به تهران بازگشتند. پدرش در اطراف روستایی به نام دروس (که هماکنون محلهایست در شمیرانات) خانهای میسازد و خانواده به آنجا میروند.
ابراهیم گلستان با انتشار کتابها و ساخت فیلمهایش به مرور به شهرت میرسد و خانهي خانوادهي گلستان به مرکز رفتوآمد بسیاری از هنرمندان و نویسندگان آن دوران تبدیل میشود. لیلی گلستان از همین دوران به تفاوت زندگیای عجین با فرهنگ و هنر آشنا میشود. گلستان خود در این باره مینویسد: «آن خانه تبدیل شد به مرکز فرهنگی هنری تهران. همه نقاشها و نویسندهها و شعرا جمعهها خانهي ما بودند. آلاحمد، چوبک، پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رؤیایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوانترها مثل بیضایی، سپانلو یا احمدرضا احمدی. من هم تماشاگر یک تئاتر بزرگ بودم.» وي پس از کلاس نهم دبیرستان در تهران راهی فرانسه شد تا در مدرسهي شبانهروزی دومینیکن تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند.
در بازگشت به ایران به عنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچهبافی مقدم استخدام شد. پس از ترك آنجا در ۱۳۴۵ به سازمان تازه تأسیس تلویزیون ملی ایران رفت و به عنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامهي کودکان و نوجوانان برگزیده شد. تلویزیون را نیز پس از هفت سال فعالیت ترک کرد و به نوشتن در روزنامهها و مجلات و ترجمه روی آورد. با ترجمهي «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اثر اوریانا فالاچی، جايگاه خود را به عنوان مترجم تثبيت كرد. به مدیریت خانهي صادق هدایت نيز برگزیده شد که در سال ۱۳۵۶ استعفا داد. در سال ۱۳۶۰ در گاراژ خانهاش کتابفروشی گلستان را دایر کرد. این کتابفروشی بهزودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علیاکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آنجا میرفتند. سال ۱۳۶۸ کتابفروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه گلستان تبدیل کرد. این نگارخانه با نمایش آثار سهراب سپهری، که متعلق به خانوادهي گلستان بود، کار خود را آغاز کرد. این افتتاحیه این نگارخانه با استقبال زیادی روبهرو شد. از جمله اتفاقاتی که در سالهای کار این نگارخانه به وقوع پیوست، ماجرای نمایشگاه آثار پرستو فروهر است. صبح روزی که قرار میشود نمایشگاه نقاشی ایشان برگزار شود بنا بر گفتهي گلستان شخص ناشناسی به او تلفن میکند و میگوید نمایشگاه نباید برگزار شود. پس از این توضیح از طرف گلستان «که قبلاً نیز از ایشان نمایشگاه نقاشی در این نگارخانه برگزار شده است» شخص ناشناس میگوید با آثارشان مشکل دارند نه با خود ایشان. به ابتکار گلستان و با تأیید فروهر ۳۵ قاب خالی به دیوار آویخته میشود و به طور عادی لیست قیمتها ارائه میشود و تمام ۳۵ تابلو به فروش میرسدنگارخانهي گلستان هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود. پس از فوت برادرش، کاوه گلستان، در عراق، لیلی به همراه تنی چند از دوستان کاوه بنیاد «کاوه گلستان» را تأسیس کرد و جایزهي «کاوه گلستان» به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
آثار او :
ترجمه (داستان):
• میرا، کریستوفر فرانک.
• تیستوی سبز انگشتی، موریس دروئون.
• مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت، میگل آنخل آستوریاس.
• بوی درخت گویاو، گابریل گارسیا مارکز.
• مردی با کبوتر، رومن گاری.
• قصهها و افسانهها، لئوناردو داوینچی.
• اوندین، ژان ژیرودو.
ترجمه (غیر داستانی):
• یونانیت، یانیس ریتسوس.
• مصاحبه با مارسل دوشان، پیر کابان.
• حکایت حال، مصاحبه با احمد محمود.
• شش یادداشت برای هزارهي بعدی، ایتالو کالوینو.
• دربارهي رنگها، ویتگنشتاین.
• زندگی با پیکاسو، فرانسواز ژیلو.
• زندگی در پیش رو، رومن گاری
• پیکاسو، دیوید هاکنی.
انجمن صنفی مترجمان شهر تهران ضمن آرزوی سلامتی از خداوند منان برای ایشان طول عمر باعزت مسألت دارد.
مریم صاحب اختیاری، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات ترجمه
پايگاه اطلاعرساني انجمن صنفی مترجمان شهر تهران