انجمن صنفی مترجمان استان تهران

نشست «از نقد ادبی تا نقد ترجمه ادبی» برگزار شد.

اخبار سایت

انجمن صنفی مترجمان شهر تهران با همکاری حوزه‌ هنری، در راستای ارتقای نهضت ملی نقد ترجمه و چشم‌اندازهای مندرج در اساسنامه، اقدام به برگزاری سلسله نشست‌های نقد ترجمه با حضور اساتید مجرب این حوزه‌ کرده است.

این نشست‌ها با هدف آشنایی دانش‌پذیر با دانش نظری و عملی، نقد ترجمه، تربیت منتقد ترجمه و با رویکردی عملی به مطالعات ترجمه کاربردی برگزار می‌شود. نقد علمی و عملی متون ادبی محوریت اصلی این دوره‌ها خواهند بود.

 

بیست و ششم آبان ماه، سومین جلسه از این سلسله نشست‌ها با عنوان «از نقد ادبی تا نقد ترجمه ادبی» و تدریس دكتر محمد کریمی بهبهانی برگزار شد.

 

در این نشست که با استقبال علاقمندان برگزار شد، ابتدا برخی رویکردهای نقد ادبی مطرح شد:

۱. نقد خواننده­‌محور 

۲. نقد فرمالیستی 

۳. نقد ساختارگرا 

۴. نقد پساساختارگرا

۵. نقد فمینیستی

 ۶. نقد روانشناختی 

۷. نقد پسا استعماری 

۸. نقد روایت شناختی  

۹. نقد اجتماعی.

در مورد ادبیات و نقد آن چند کلیدواژه مطرح وجود دارد، به گفته دکتر کریمی در این جا با دو مفهوم «امرِ کلی» و «امرِ جزیی» روبه­رو هستیم که اینگونه تعریف می­‌شوند:

امر کلی: مفهوم یا لفظی است که یک مصداق داشته باشد. مثل: درخت.

امر جزیی: امری که برایش مصداق‌های متفاوت بیابیم. مثل: درخت بلند جلوی خانه.

استفاده از این دو مفهوم به زمان ارسطو، غزالی و فارابی (در فلسفه) و... برمی­‌گردد.

دکتر کریمی در مورد این‌که چرا باید چنین مفاهیمی را از فلسفه قرض گرفته و در ترجمه نقد ادبی استفاده کرد؟ گفت: «وقتی در مورد ادبیات صحبت می­‌کنیم، ما به عنوان یک هنرمند در هر زمینه‌­ی هنری تلاش می­‌کنیم مفهومی را از دنیای بیرون با ابزارهای هنری و ادبی دوباره  بازسازی کنیم. همانند یک نقاش یا کارگردان.

هنر برای هنرمند وسیله‌­ای برای بازنمایی چیزیست که در دنیای بیرون وجود دارد. امر جزیی محدود به مصداق بیرونی است و قابلیت تعمیم ندارد.»

اهمیت این مفاهیم در نقدادبی چیست؟ «وجه تمایز انسان و حیوان تفکر و تمایل انسان به امر کلیست. حیوان در برابر امر جزیی به راحتی واکنش نشان می­دهد، چون قابلیت تعمیم ندارند. فقط انسان است که می­‌تواند با امر کلی به طور مستقیم ارتباط برقرار کند و موارد جزیی را به کلی تعمیم دهد. برای تعمیم دادن باید فرد بتواند الگویی بسازد که قابل استنباط باشد و بعد با اندیشه این موارد را تعمیم دهد. البته ما انسان­‌های هنرمند را اهل اندیشه می­‌دانیم. در تولید اثر هنری نیز آن اثر باید از قاعده‌­ی اثر کلی پیروی کند. البته این در حالت ایده‌آل است که بخواهیم که در همه جای دنیا مخاطب داشته باشد. آن‌چه در فلسفه هنر و منطق مورد توجه است امر کلی می­باشد. امور جزیی همیشه در حال تغییرند.»

کریمی افزود: «نقد اصولاً نوعی اندیشه‌­ورزی است. و به طور خاص در مورد ترجمه ادبی منتقد باید از لایه­‌ی متن خارج شده و نقد را به امر کلی تبدیل کند. وی نباید در «باتلاق متن» فرو رود و می­‌بایست سایر مقوله ها را بیشتر مورد توجه قرار دهد یا به تعابیر و کارهای مترجم بپردازد.»

در ادامه مفهوم دیگری مطرح شد: «امرِ سیاسی.»

دکتر کریمی در تشریح این مفهوم بیان داشتند: «منظور از امر سیاسی موارد سیاسی نیست، بلکه محوریت این مفهوم به امور گفتمانی معطوف است و به تبادلات سیاسی در حوزه­ی اجتماعی امر سیاسی اطلاق می شود. امر سیاسی کلیدواژه­ای است که به علت گذر از امر جزیی به امر کلی با نقد ترجمه‌­ی ادبی عجین شده است. در واقع یکی از استراتژی ها تمرکز بر امر سیاسی است.»

وی در ادام اظهار داشت: «در نگاه فلسفی به نقد ترجمه مفاهیمی از نوع نگاه «والتر بنجامین» مطرح شده است. مواردی که براساس آن ها مفاهیم هرگز تولید نمی­‌شوند. انسان از طریق آثار ادبی و هنری ارتباط برقرار می کند. چون این جهان با تمام آن چه در آن است یک باره به وجود آمده و نه به صورت تدریجی، پس یعنی ترجمه اثر ادبی به معنی تولید اثر ادبی و تلاش در جهت بازنمود و تکراری دیگر نیست. جهان مفاهیم به شکل خلق­الساعه خلق شد. این طور نبوده که با مفاهیمی جدید سر و کار داشته باشیم. تنها کار ما بازتولید مفاهیم قبلی است. از مترجم استفاده می‌شود تا بتوان دوباره به زبان ساده اولیه رسید. «فرم» آن چیزی است که در زبان­‌های مختلف نمود داشته و قابل اهمیت است. در روند ترجمه نکته حائز اهمیت این است که موارد زیبایی­‌شناسی دو زبان را کنار هم بگذاریم و طبق نظر بنجامین به این نوع ترجمه «ترجمه لیترال»  گفته می­‌شود. نکته­‌ی دیگر این است که اثر ادبی که قراراست ترجمه شود باید «قابلیت ترجمه شدن» داشته باشد. اثری قابل ترجمه است که ویژگی­‌های زیباشناختی آن زبان را در خود داشته باشد. باید بدانیم که در متن زبان مبدا برخی اوقات یکسری «ابهامات» وجود دارد و این خوب است و مترجم نباید آن‌ها را در زبان مقصد از متن از بین ببرد.»

حال باید به این نکته پرداخت که چگونه می‌توان از آن چه در رویکردهای نقد ادبی داریم در حوزه‌ی هنری استفاده کرد؟

«ابتدا باید به نقد پسااستعماری و ارتباطش با اجزای متن ادبی و فضایی که در آن تولید شده پرداخت. آثار ادبی که از دوران استعماری تاثیر پذیرفته‌­اند و به دلیل این که بعد از گذشت مدت‌ها از آن تاریخ مورد بررسی قرار گرفته‌اند چنین نامی دارند. مثلا وقتی بارکس متنی را از رومی یعنی ایران آن زمان (شعر از مولانا)  به زبان خود باز می‌گرداند برای نشان دادن چهره‌ی قوی آن کشور به حالت تغییر نکته‌ای آشپزی در انتهای آن قرار داده است. البته در بسیاری از متون ادبی و مثلاً اشعار مورد ارتباط با امر کلی دیده می‌شود. یعنی این که شاعر آن نوشته جزیی خود را می‌خواهد طوری به سطوح بالاتر و نوشته کلی ربط دهد. آن موقع دیگر صحبت از تولید اثر هنری نیست. در نقد پسااستعماری اندیشه‌ورزی می‌کنیم. تفاوتی بین نقدترجمه ادبی با ترجمه پسااستعماری نیست. کسانی که در این سطح اظهار نظر کردند آخر سر به امور سیاسی رسیده‌اند. این نقد داستان کسی است که برای کار پایان نامه‌اش قصد دارد ترجمه را با متن اصلی مقایسه کند. اما در آخر به این سؤال می‌رسد که بعد از این مقایسه‌ها به چه پژوهشی می‌رسم که برای آیندگان مناسب باشد؟ یا کجای این کار مرا به امر کلی نزدیک تر می‌کند؟ به این دلیل باید آگاه تر بود.»

سپس گونه­‌ی دیگری از رویکرد نقد مطرح شد: «در نقد فمینیستی نیز همین طور است. موارد در سطح زبان دنبال می شوند. به این شکل که چگونه در جوامع مردسالار زبان مردانه برای سرکوب جنسیتی استفاده می شود؟ به گفته «لاکان» جنسیت هویت را تعیین نمی کند. این موارد زمانی مشخص می شود که پسری در خانواده به دلیل قدرت زبانی بیشتر پدر می‌خواهد مثل او باشد و اما دختر به این موضوع پی برده که نمی‌تواند مثل پدر باشد پس نقش فرمانبردار را باید ایفا کند. برای از بین بردن چنین مواردی می‌توان کلمات را تغییر داد. مثلا شغل‌هایی که آخرشان صفت «man» دارند را خنثی کنیم یا به صفات زنانه نزدیک کنیم. حال در این جا این سؤال پرسیده می‌شود که: برای چی تأکید بر امر کلی در نقد ترجمه ادبی زیاد است؟ ترجمه‌ی اثر ادبی هم ارزش با متن ادبی است. ما به عنوان مترجمان وظیفه داریم در مسیری حرکت کنیم که آن مسیر گویای ارزشی که به ترجمه ی ادبی می‌دهیم باشد. پس در این راه ادعاهایمان نیز باید متناسب خواسته‌هایمان باشد.

در توضیح نقد ساختارگرا نیز مطرح شد: «تلاش بر این است که رابطه بین دال و مدلول را مبنای مطالعه‌ی اثر قرار دهیم. در جهان ساختارگرا منظور این است که موارد ثابتی مثل: روز و شب خدا و خوب و بد و ... داریم. در رابطه‌ی بین متن مبدا و مقصد می‌توانیم این رابطه‌ی ثابت را بر هم زده و بر متن مقصد بیشتر توجه کنیم.»

کریمی در تشریح نقدهای اجتماعی بیان کرد: «محوریت این نوع نقد این است که چگونه یک اثر هنری از دل اجتماع سر در می‌آورد؟ این بدین شکل است که به چه صورت باید از سطح متن خارج شد و در اجتماع به دنبال آن رکن گشت. باید توجه داشت که ترجمه همانند فعالیتی هنری است و نه تقلید. هنری که نتواند تو را به اندیشیدن وادار کند ارزشی ندارد. در اثر هنری نباید به دنبال معنی و محتوا گشت چون آن اثر به خاطر فرم زیبایی شناختی است که در دل و یاد ما می‌ماند.»

از آن جایی که در دنیایی زندگی می‌کنیم که مفاهیم بسیاری در آن وجود دارد و یک هنرمند تلاش می‌کند که به واسطه‌ی آن هنر مورد بیرونی را بازآفرینی کند، اما چون هنر به تمامی امکان و اجازه چنین بازآفرینی گسترده‌ای را نمی دهد پس ناگزیر به استفاد و یاری جستن از مترجم هستیم.                    

 

لازم به ذکر است این دوره طی یک سال و بصورت ۱۰ نشست برگزار خواهد شد (تاکنون سه جلسه از این نشست ها برگزار شده) و در پایان به شرکت‌کنندگان گواهی حضور و یا تحت شرایطی خاصی گواهی شغلی منتقد ترجمه اعطا خواهد شد.

به نقل از روابط عمومی انجمن صنفی مترجمان شهر تهران، نشست بعدی در تاریخ ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵ و با موضوع «تحلیل انتقادی ترجمه، نظریه و کاربرد» و تدریس دکتر علیرضا خانجان در مکان حوزه هنری برگزار خواهد شد.

 

علاقمندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص این نشست‌ها به وبگاه رسمی انجمن مراجعه کرده و یا  با دفتر انجمن ۶۶۱۲۳۲۸۲-۰۲۱ تماس حاصل فرمایند.

 

شاديه منظوري

دانشجوي كارشناسي ارشد مطالعات ترجمه