نوشتن دربارهٔ صادق هدایت، حتی نگاشتن دربارهٔ زندگی پرفرازونشیب او کارِ آسانی نیست یا دستِ کم نگارندهٔ کمترین، حس میکند که از عهده برنمیآید. گذشته از آن، شرح دادن جزئیات زندگی او، سخن را به درازا میکشانَد و چه بسا خاطرِ خواننده را برنجاند و تا پایان، ما را همراهی ننماید. از اینرو، مختصری از زندگی او مینویسم:
صادق هدایت، بیست و هشتم بهمنماهِ ۱۲۸۱ در خانوادهای اشرافی در تهران به دنیا آمد. در کودکی به سبب موهای طلایی و چشمانِ آبی، دوستداشتنی و محبوبِ خانواده بود. از شش سالگی او را به مدرسه فرستادند. پس از آن به درالفنون رفت. تحصیلات دانشگاهی را هم در چند رشته از جمله معماری پیگرفت، اما چون با روحیاتش سازگار نبود، آن را رها کرد و فعالیتهای ادبی را دنبال کرد.
صادق هدایت را در کنار محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک را پدر داستاننویسی نوین ایران میدانند. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را که گویی واگویههای ذهنی اوست، مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران میدانند. هرچند شهرت عام هدایت در نویسندگی است، امّا آثاری از نویسندگانی بزرگ مانندِ ژان پل سارتر و فرانتس کافکا و آنتون چخوف را نیز ترجمه کردهاست.
اینکه دربارهٔ زندگی و مرگ و آثار او تاکنون سخن بسیار رفته است، نشانگر آن است که هدایت توانسته تأثیری شگرف بر اندیشهٔ ایرانیان داشته باشد. شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسلهای بعدی، از غلامحسین ساعدی وهوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران نیز تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و دربارهاش سخن گفتهاند.
صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰، در پاریس، شیر گاز را باز کرد و خودش را کُشت. چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد. اندیشههایش راهگشا باد.
فاطمه مدیحی
کارشناس ارشد مطالعات ترجمه
پایگاه اطلاع رسانی انجمن صنفی مترجمان